English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (2458 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
quotient U خارج قسمت
quotients U خارج قسمت
submultiple U خارج قسمت
quotient U خارج قسمت [ریاضی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
remainder U عدد معادل مقسوم منهای حاصل ضرب خارج قسمت ومقسوم علیه
ration U خارج قسمت سهمیه
rationed U خارج قسمت سهمیه
rations U خارج قسمت سهمیه
petticoat U قسمت خارج از بزرگترین دایره هدف
petticoats U قسمت خارج از بزرگترین دایره هدف
antihelix U برامدگی قسمت غضروفی خارج گوش
rational number U عدد صحیح و یا خارج قسمت دو عدد صحیح
volumetric loading/density U خارج قسمت حجم کل سوخت موتور راکت جامد به کل بدنه یا پوسته
Other Matches
butt U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
ecphora U پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terne U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw U الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
shuttling U حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank U قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone U که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
base section U رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing U انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
sections U قسمت قسمت کردن برش دادن
section U قسمت قسمت کردن برش دادن
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
fanfold U یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttle U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled U حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency U قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttle U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles U قسمت قسمت حرکت کردن
public relations officers U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps U قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
throttled U عبور قسمت به قسمت
throttle U عبور قسمت به قسمت
shuttle U راهپیمائی قسمت به قسمت
p.p.m U قسمت در یک میلیون قسمت
parts per million U قسمت در میلیون قسمت
throttles U عبور قسمت به قسمت
throttling U عبور قسمت به قسمت
to sell in lots U قسمت قسمت فروختن
shuttles U راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled U راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled U بمباران قسمت به قسمت
shuttles U بمباران قسمت به قسمت
shuttle U بمباران قسمت به قسمت
forward overlap U پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer U از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
railway division U قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
division police petty officer U درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
cellular unit U یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
skag U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
outsides U خارج
out-of- U خارج از
outside U در خارج
out of U خارج از
externally U از خارج
outside U خارج
abroad U خارج
outsides U در خارج
off U خارج از
outside [of] <adv.> U خارج [از]
out U خارج
non-combatant U خارج از صف
out- U خارج
non-combatants U خارج از صف
off side U خارج از خط
aroint U خارج شو
per U خارج از
non combatant U خارج از صف
forth of U خارج از
external U خارج
out [of] <adv.> U خارج [از]
out of tune U خارج
outed U خارج
outwith [Scotish E] <adv.> U خارج [از]
externals U خارج
fescennine U خارج ازاخلاق
out U خارج از حدود
popping U خارج شدن
foreign market U بازار خارج
out- U خارج بیرون
derailing U از خط خارج کردن
out- U خارج از حدود
outdoors U خارج از منزل
outside U به سمت خارج
ejects U خارج کردن
ejecting U خارج کردن
to fall out U خارج شدن
to pass off U خارج شدن
ejected U خارج کردن
derail U از خط خارج شدن
derail U از خط خارج کردن
expulse U خارج کردن
derailed U از خط خارج کردن
to rule out U خارج کردن
derailed U از خط خارج شدن
out U خارج بیرون
derailing U از خط خارج شدن
discharge U خارج کردن
outsides U به سمت خارج
To fall out. U از صف خارج شدن
extramundane U خارج دنیایی
The train ran off the rails. U قطار از خط خارج شد
extra-marital U خارج از زناشویی
extracellular U خارج سلولی
extragalactic U خارج کهکشانی
issues U خارج شدن
issued U خارج شدن
issue U خارج شدن
off season U خارج از فصل
out of doors U خارج ازمنزل
discharges U خارج کردن
extramarital U خارج ازدواجی
soto uke U دفاع از خارج
extramarital U خارج از زناشویی
extra spectral U خارج طیفی
extraterritorial U خارج الارضی
extra regular U خارج ازقاعده
derails U از خط خارج شدن
derails U از خط خارج کردن
unship U خارج کردن
inaccessible U خارج از دسترس
outed U خارج بیرون
outed U خارج از حدود
extravascular U خارج رگی
extrauterine U خارج رحمی
eject U خارج کردن
away U دوراز خارج
without U بطرف خارج
exterritorial U خارج الملکتی
extra cosmical U خارج ازعالم
extra professional U خارج حرفهای
standaway U خارج از بدن
endarch U متشکل در خارج
out of U در خارج بواسطه
oversea U خارج از کشور
over the side U خارج از ناو
blow out U به خارج دمیدن
beside the question U خارج از موضوع
off key خارج از مایه
begone U خارج شو عزیمت کن
ouyby U خارج از دور از
anieoro U از داخل به خارج
acentric U خارج از مرکز
off center U خارج از مرکز
bring out U خارج کردن
out-of- U در خارج بواسطه
from outside U از خارج [از شهر]
from out of town U از خارج [از شهر]
extraneous U خارج از قلمروچیزی
beside the mark U خارج ازموضوع
cross country U خارج از جاده
abaxile U خارج از مرکز
off duty U خارج از نگهبانی
outboard bearing U یاتاقان خارج
out of turn U خارج از نوبت
tort U خارج از قرارداد
outbound U خارج ازمحدوده
outbound U مربوط به خارج
out of proportion U خارج از اندازه
out of phase U خارج از فاز
out of line U خارج از خط جبهه
out of door U خارج ازمنزل
off duty U خارج از خدمت
outbye U خارج از دور از
extraction U خارج کردن
ungracious U خارج از نزاکت
nonsense U خارج از منطق
exit U خارج شدن
out of action U خارج ازنبرد
torts U خارج از قرارداد
inaccessible <adj.> U خارج از دسترس
abroad خارج از کشور
eccentrics U خارج از مرکز
egress U خارج شدن
void U خارج شدن
irrelevant U خارج از موضوع
overseas U خارج ازکشور
exits U خارج شدن
eccentric U خارج از مرکز
emigration U مهاجرت به خارج
phase out U خارج کردن
from the outside U از خارج [از جایی]
emissive U خارج شونده
not to the point U خارج از موضوع
alfresco U خارج از منزل
double out U 081 خارج
out of question U خارج از موضوع
neither here nor there U خارج ازموضوع
outcaste U شخص خارج ازمذهب
defecate U خارج کردن مدفوع
outrange U خارج ازتیررس بودن
out- U خارج از افشا شده
defecated U خارج کردن مدفوع
obsolete U ازرده خارج شده
out U خارج از افشا شده
eccentricities U خارج از مرکز بودن
externals U خارج یک برنامه یا وسیله
immusical U خارج ازقواعد موسیقی
phase out U به ترتیب خارج کردن
superempirical U خارج از جهان مادی
Recent search history Forum search
2off-season
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1time is prceious it has great
2purchase off the registry
2purchase off the registry
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1afterbody and a forebody; at least one activatable flow effector on the missile or aircraft afterbody;
1recreationist
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com